• کتاب مولانا آتشفشان اندیشه

کتاب مولانا آتشفشان اندیشه

سلامي به روي دوست ...كه سوي من به روي اوست...
اين متن ره‌آوردي است آزاده عزيزان را...
با دو اشارت در مقدمه و شرح سفري به ديار انديشه...


نخست آنكه در بخش پاياني، شرحي ابتكاري، كوتاه و پزشكي گونه از زندگي مولانا، چون گزارش يك دانشجو به استاد عرضه كرده‌ام.
اينجانب از اسفند 1357 يك هفته بعد از پيروزي انقلاب، در بخش زنان و زايمان بيمارستان نتردام دو فاطيما در يوسف آباد تهران، ادامه تحصيلات پزشكي را بعد از وقفه انقلابي دانشگاهها، شروع كردم. سه استاد متبحّر و متفاوت بخش را اداره مي‌كردند. آقاي دكتر سليمي رئيس بخش تحصيلكردة انگليس، آقاي دكتر خاقاني معاونت بخش فارغ‌التحصيل از آمريكا و آقاي دكتر يوسف استاد دانش آموخته آلمان با اعتقاد به مكتب‌هاي مختلف در كنار يكديگر با صلح و صفا همكاري مي‌كردند و من از مزرعه هر كدام, گلچين بودم.
براي مثال در مورد ادامه درمان بيماران سزارين شده سه نظر متفاوت داشتند. دكتر سليمي پانسمان بيماران را پايان روز سوم حذف و بعد از گرفتن حمام نمك آنها را به منزل اعزام مي‌كرد. دكتر خاقاني روز چهارم پانسمان را باز كرده پس از دوش گرفتن آنها را روانه خانه مي‌نمود. دكتر يوسف معتقد بود پانسمان اطاق عمل استريل‌تر از محيط بيرون است. تا روز هفتم بيماران را در بخش نگهداري، بعد از كشيدن بخيه‌ها بدست خودش، آنها را مرخص مي‌كرد. هر سه هم معتقد بودند اين روش، بهترين است. من طي آن مدت و پي‌گيري در درمانگاه، در هيچكدام از بيماران اين بزرگواران مشكلي نديدم.
اما همه متّفق‌القول بودند كاش زودتر به بخش ما مي‌آمدي و مي‌ديدي كه بيماران را بعد از مرخصي به همراه همسرشان به هتلي در شمال مي‌فرستاديم تا بعد از سفر تفريحي، به خانه برگردند نه از بيمارستان، و مشاهده مي‌كردي آمار افسردگي بعد از زايمان چقدر كم مي‌شود. حالا اين رسم طاغوتي! موقوف شده است.
بعد از دو ماه براي ادامه بخش به بيمارستان فيروزآبادي شهر ري و محضر اساتيد بزرگواري چون دكتر هنجني و دكتر دانايي منتقل شده كه انتقال از گلستان به بوستان بود. در هر دو مركز، گل‌چيني فراوان كردم. نوع گُلها متفاوت بود.
روز پاياني بيمارستان يوسف‌آباد قبل از امتحان، همدوره‌ها بنا گذاشتيم پاسخ مقابل هر استاد را معادل مكتب خودش بدهيم تا از لطف! استاد كم نگردد. چون در جلسات خصوصي محضر پروفسور دكتر لطفي، از آفرين گويي ايشان به شمس ملاّ آفرين آگاهم، به ياد درس سزاريني كه حدود 30 سال پيش آموخته بودم گزارش پزشكي و دانشجويي خود را در مقابل رئيس بخش جراحي به گونه دلخواه ايشان تنظيم كردم.
ولي به رسم امانت و صداقتِ قلم، وظيفه دارم يادآوري كنم گرچه در مولوي‌ پژوهي، دانشجو هستم و به فارغ‌التحصيلي نرسيده، اما مولانا را در مقايسه با شمس اقوي مي‌دانم. با وجوديكه بزرگترين تحول در زندگي مولانا را شمس ايجاد كرده امّا آن متحول، كه پتانسيل قوي داشته مولانا بوده. شمس بسياري افراد را تكان داده امّا هرگز مولانايي خلق نشد! او خود پير مي‌ساخت و مي‌پرورد. صنم مي‌ساخت و پروانه‌وار گردش به پرواز در مي‌آمد.
صورتگر نقاشــم، هر لحظه بتي سازم
وانگه همه بت‌ها را در پيش تو بگدازم
ده سال به پاي صلاح‌الدين غوغا كرد. مثنوي معنوي كه بيشترين درسها را در خود نهفته دارد از بركات وجود حسا‌م‌الدين چلبي مرشد هوشمند، خوش‌خط، خوش‌آواز و با پشتكار سالهاي پاياني و پختگي مولاناست. او به عنوان جاذب معاني از پستان حقايق عمل كرده. آرامش سياسي همراه با ارادت معين‌الدين پروانه حاكم واقعي قونيه نسبت به مولانا و نگاه ناصحانه مولانا نسبت به وي در خلق فيه مافيه و انشاء مثنوي را نبايد ناديده گرفت. همة اينها زماني است كه طوفان شمس فروكش كرده و كشتي لنگر انداخته مولانا در ساحل آرامش سن كمال، به سبك قصه، كه از مكتب‌خانه‌هاي بلخ و مطالعات كودكي در وجودش نهادينه شده، پيامها و پيامك‌ها را براي ما ارسال كرده است.
صــــد هـــزاران بار ببريدم اميد
از كه؟ از شمس اين زمن باور كنيد
هان حسام‌الحـق حسام‌الدين تو زود
دارويش كن دوري چشـــم حسود
يادآوري كنم فاصلة بيمارستان يوسف‌آباد با شهر ري، اختلاف شمال و جنوب تهران بود. مقايسه‌اي تاريخي، جغرافيائي، اجتماعي، سؤال‌ برانگيز، دردناك و نگران كننده! آمار نشان مي‌دهد در جامعه فعلي پزشكي ايران سطح درآمد ماهانه از 200 هزار تومان تا 200 ميليون تومان متفاوت است. بله! هزار برابر اختلاف درآمد و اختلاف طبقاتي در يك جامعة محدود! اگر به ساير طبقات اجتماعي تعميم دهيم به كجا خواهيم رسيد؟ از بالاترين خانه هم در تهران تا پائين‌ترين آن هزار متر اختلاف سطح وجود دارد. اين اختلاف فاحش و گسل‌هاي عميق جامعه را چه واسطه‌اي جز عشق و محبّت پر خواهد كرد؟
عشق را حتّي اگر نداشت، مي‌توان كاشت!
شرح عشق ار من بگويم بر دوام
صد قيامت بگــذرد و آن ناتمام
توضيح دوّم اينكه مولانا از ابتدا با دو سبك رياضت و مكاشفه بزرگ شد. بعدها در اختلاف شريعت و طريقت به انقلابي دروني افتاد و نتيجة آن تفاوتهاي حقيقت و واقعيت است، كه در اشعار و نوشته‌هايش بصورت لطف و قهر، هستي و نيستي، آكل و ماكول، ظرف و مظروف، زندگي و مرگ، زخم و مرهم، عقل و عشق، جواني و پيري، خير و شر، زن و مرد، فنا و بقا، كفر و ايمان و... مي‌بينيم. او معتقد است شناخت از طريق اضداد بدست مي‌آيد.
بد ندانــي تا نـــداني نيك را
ضد را از ضد توان ديد اي فتي
يا:
جز به ضدّ ضد را همي نتوان شناخت
چون ببيند زخـم، بشناســـد نواخت
بياموزيم x و y را در كنار هم پذيرا باشيم. از نگاه به يكديگر در شناخت و درمان خويش بهره گيريم. هر دو گروه مجهوليم، صبر و تلاش بايد تا معلوم گرديم. هر دانه‌اي به اميد شكفتن! ما چرا اميدوار نباشيم؟
زندگانـــي آشتّـــي ضــدّهــاست
مرگ آن، كاندر ميان شان جنگ خاست
از جنگ هيچكس سودي نبرده و برنده ظاهري هم، بازنده واقعي است.
در خاتمه اميدوارم سي پارة سفر نامه‌ام، سي پارة عاشقانه روحتان گردد و قرآن شعر پارسي عارفانه بر جانتان نمايانگر شود. از آنجا كه شاهنامه و مثنوي را قرآن شعر پارسي خوانند توفيقي دست دهد تا بعنوان يك خراساني سي پاره‌اي ديگر از عزيزان و غريبان حقيقي طوس، قلمي و تقديم دارم.
و اين سي پاره چون، سيمرغ عطار
نمايد بـر شمـــا، اســـرار دادار

دكتر سيّد محمّد علي حافظي

کتاب را از اینجا دانلود کنید

 





حاصل جمع را بنویسید : +